سهم من براي تو!!!
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سهم من براي تو!!! و آدرس zfathi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 8 بازدید دیروز : 1 بازدید هفته : 14 بازدید ماه : 18 بازدید کل : 38349 تعداد مطالب : 33 تعداد نظرات : 12 تعداد آنلاین : 1
Alternative content
کد متحرک کردن عنوان وب
چون دستانم بوي گل مي داد
مرا به جرم كندن گل محكوم كردند...
اما كسي فكر نكرد
شايد گلي "كاشته" باشم...!
انتهاي دريا را بركه ها نمي فهمند...
ببخش اگر گاهي گم مي كنم "نشانيت" را...!
دست هايت را زير تنهايي ام ستون كن...
من...
از آوارگي "بي تو ماندن "مي ترسم...!
نمي دانم...
نقش يك درخت خشك را
در زندگي بازي مي كنم
نمي دانم كه بايد چشم انتظار بهار باشم... يا هيزم شكن پير...!
درياي من...
فقط تو بخوان سمت خود مرا...
جاري نمي شوم به تمناي ديگري...!
به گمانم يادت پنجره ي احساسم را مي كوبد...
زيرا در دلم...
هواي دلتنگي به پاست...!
آرامم...
مثل مزرعه اي كه
تمام محصولش را" ملخها" خوردند...
ديگر نگران "داس ها" نيستم...!
در هر بندرگاهي
كسي منتظر است...
گويي شعريست
كه آنرا با انتظاري سرشته اند...!
چتري براي لحظه ي دلتنگي توام...
باران كه سخت شد
تنها قدم نزن...!
مرا از بند آويزان كنيد...
سر و ته...
شايد فكرش از سرم بيفتد...!
من اينجا...
تو آنجا...
صندلي هاي دنيا را چه بد چيده اند...!
هر كه به من مي رسد
بوي قفس مي دهد...
جز تو كه پر مي دهي
تا بپراني مرا...!
سالها دويده ام...
با قلبي معلق و پايي در هوا...
ديگر طاقت روياهايم تمام شده است...
دلم رسيدن مي خواهد...!
سنگي در چاه انداختم
.
دلم براي چهل عاقل تنگ شده بود...!
با فنجاني چاي هم مي توان
مست شد...
اگر اويي كه بايد، باشد...!
سقوط زيباست...
وقتي كه مقصد
دل تو باشد...!
كوچه ها را بلد شدم...
مغازه ها را، چراغ راهنما را، حتي جدول ضرب را...
و ديگر در راه هيچ مدرسه اي گم نمي شوم!
اما...
ميان آدم ها گم مي شوم!
آدم ها را بلد نيستم...!
گاهي دست "خودم" را مي گيرم، مي برم هوا خوري...
"ياد" تو هم كه همه جا با من است...
"تنهايي" هم كه پا به پايم مي دود...
مي بيني؟
وقتي كه نيستي هم جمعمان جمع است...!
من اگر مي خندم به اجبار عكاس است...
وگر نه
بي تو
من كجا؟؟؟
خنده كجا...؟؟؟
هوايت كه به سرم مي زند
ديگر در هيچ هوايي
نمي توانم نفس بكشم...
عجب نفس گيراست
هواي بي تو بودن...!
من يك دختر ايراني ام ...
بدان
"حواي" كسي نمي شوم كه به "هواي" ديگري برود...
تنهاييم را با كسي قسمت نمي كنم كه روزي تنهايم بگذارد!
روح خداست كه در من دميده شده و احساس نام گرفته
ارزان نمي فروشمش...!
صدا كن مرا...
صداي تو خوب است!
صداي تو سبزينه ي آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد...!
جا گذاشته ام دلي...
هر كه يافت
مژدگاني اش تمام "زندگي ام" ...!
بي تو...
شهري زلزله زده ام...
با يك نفر تلفات...!
دود سيگار كفاف نمي دهد...
قليان بار كن رفيق!
خاطره ها زياد است...!
اين روزها فهميدم كه در هيچ قابي نمي گنجم
اما اين تقصير من نيست شايد هم...
اما ايستاده ام تا تمامي امروز را تماشا كنم...
كسي چه مي داند شايد فردا لحظه اي كه هيچ كس انتظار ندارد
پرواز كنم...!
حماقت كه شاخ و دم ندارد...
حماقت يعني من كه اينقدر ميرم
تا تو دلتنگ من بشي...
خبري از دلتنگي تو نمي شه
بر مي گردم چون دلتنگت مي شوم...!
بيا كلاغ پر بازي كنيم...
روزهاي بي تو پر...
فكر بي تو بودن پر...
دوست داشتن غير تو پر...
رفاقت بدون تو پر...
اصلا همه چيز پر
فقط تو نپر...
باشه؟؟؟
نقاش باشي...
چقدر مي گيري
بيايي و صفحه هاي سياه دلم را رنگ كني؟
بعد براي ديوار اتاق دلم
يك روز آفتابي بكشي
كه نور آفتاب تا ميانه اتاق آمده باشد...
راستي من روي صورتم يك خنده مي خواهم
نرخ خنده كه گران نيست؟؟؟
غريبه...
نمي دانم
گنجشك ها كه آنقدر شبيه همند
چطور همديگر را مي شناسند...؟
و نمي دانم
چقدر شبيه من هست
كه تو ديگر مرا نمي شناسي...!